هانیه دختر نازمامان و بابا

تولد یک سالگیت مبارک💕

پرنسس من چه خوب شد که به دنیا اومدی و چه خوبتر شد که همه دنیای من شدی هانیه جانم… عشق مامان و بابا تولدت هزاران هزار بار مبارک.💕❤💕 دختر زیبای من هانیه جانم!جشن تولدت یک بهانه هست که روی هدیه تولدت بنویسم بی نهایت دوست دارم و به وجودت افتخار میکنم. عزیزم عشقم تولدت مبارک.     ...
4 شهريور 1397

اولین کوتاهی مو

سلام دخترم هانیه جان یادمه اولین بار که موهاتو کوتاه کردیم خود بابا برات زد موهای خوشگلت رو با ماشین شماره هشت زد تا یه دست بشه موهات خیلی بامزه شده بودی خیلی گریه نکردی و آروم نشسته بودی با اسباب بازیت بازی میکردی و منم سرگرمت کردم تا موهات کوتاه شد حالا یه چنتا عکس از اون موقع برات میزارم که خودتو ببینی عزیزم❤❤❤   ...
4 شهريور 1397

تاتی تاتی راه رفتنت

سلام هانیه جونم دختر نازم دندونهای نازت دیگه دراومده بود و از شش ماهگی علاوه بر فرنی سوپ هم به غذات اضافه شده بود و در کل خیلی کم غذا بودی نسبت به بچهای دیگه ولی تو راه رفتن خیلی عجله داشتی از هشت ماهگی مبل رو میگرفتی و راه میرفتی خیلی ذوق داشتی تا اینکه تو ده ماهگی خودت روپاهات واستادی و یواش یواش راه افتادی تقریبا تو یازده ماهگیت خیلی خوب راه میرفتی شاید الان که هفت سالت هست و من دارم این خاطرات رو مینویسم و مبینم بین دوستات دونده خوبی هستی به خاطر زودراه افتادنت باشه. ...
19 مرداد 1397

آش دندونی هانیه جون❤

سلام هانیه جونم دخمل گلم دیگه شش ماه از زندگیت گذشته بود و وارد هفت ماهگی شده بودی و دندون خوشگلت دراومد بود قبل از تواول دندون مبین و بردیا دراومده بود یادم رفت بگم که بردیا و تو مبین پشت سرهم به فاصله سه چهار روز بدنیا اومدید مامانی آش دندونی سه تا تون رو گذاشت و یه هفته بعد از اش دندونت دراومد تو زودتر از بچها مینشستی و چهار دست و پا راه میرفتی روروک رو دوست داشتی و روزا توش راه میرفتی و بازی میکردی.   ...
3 مرداد 1397
1